معنی نیمکت | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

ترجمه مقاله

جست‌وجوی دقیق

نیمکت

دیکشنری فارسی به انگلیسی

bench, daybed, divan, seat, settee

جست‌وجوی مشابه

نیمکت (کلیسا)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

pew

نیمکت آویخته

دیکشنری فارسی به انگلیسی

glider

نیمکت تخت شو در سرسرای هتل

دیکشنری فارسی به انگلیسی

lounge

نیمکت تختخوابی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

sofa bed, studio couch

نیمکت تختی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

davenport, daybed

جست‌وجوی متن

benchboard

دیکشنری انگلیسی به فارسی

نیمکت

park bench

دیکشنری انگلیسی به فارسی

نیمکت پارک

benchwarmer

دیکشنری انگلیسی به فارسی

نیمکت گرم

bench warmer

دیکشنری انگلیسی به فارسی

نیمکت گرم

bench

دیکشنری انگلیسی به فارسی

نیمکت، مسند، کرسی قضاوت، جای ویژه، نیمکت گذاشتن، بر کرسی نشستن