stuntingدیکشنری انگلیسی به فارسیخستگی ناپذیر، از رشد بازماندن، کوتاه نگاه داشتن، شیرین کاری کردن، سو زاندن
stuntsدیکشنری انگلیسی به فارسیمانع، شیرین کاری، شاهکار، زور، از رشد بازماندن، کوتاه نگاه داشتن، شیرین کاری کردن، سو زاندن
stuntدیکشنری انگلیسی به فارسیشیرین کاری، شاهکار، زور، از رشد بازماندن، کوتاه نگاه داشتن، شیرین کاری کردن، سو زاندن
lookedدیکشنری انگلیسی به فارسینگاه کرد، نگاه کردن، دیدن، نگریستن، پاییدن، چشم را بکار بردن، وانمود کردن، بنظر امدن، مراقب بودن