معنی نگار پذیرفتن | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

جست‌وجوی مشابه

نگار

دیکشنری فارسی به انگلیسی

darling, design, figure, flame, imprint, love, register

برق نگار قلب (پزشکی)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

electrocardiograph

برق نگار مغز (پزشکی)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

electroencephalograph

بومهن نگار

دیکشنری فارسی به انگلیسی

seismograph

بیناب نگار

دیکشنری فارسی به انگلیسی

spectrograph

جست‌وجوی متن

journalised

دیکشنری انگلیسی به فارسی

روزنامه نگار

newspaperwomen

دیکشنری انگلیسی به فارسی

روزنامه نگار

newspaperese

دیکشنری انگلیسی به فارسی

روزنامه نگار

seismochronograph

دیکشنری انگلیسی به فارسی

لرزه نگار

seismoscope

دیکشنری انگلیسی به فارسی

لرزه نگار