cutoffدیکشنری انگلیسی به فارسیقطع کردن، قطع جریان، راه میان بر، هر نوع وسیله قطع چیزی، منقطع، بریده، منفصل
terminalدیکشنری انگلیسی به فارسیپایانه، پایان، انتها، ایستگاه نهایی، اخر خط راه اهن یا هواپیما، انتهایی، نهایی، پایانی، واقع در نوک
mannersدیکشنری انگلیسی به فارسیرفتارها، روش، چگونگی، طرز، رفتار، طریقه، طور، طریق، راه، سبک، نوع، ادب، قسم، سیاق، رسوم، مسلک، تربیت، عنوان، سان، سلیقه، فن، طرز عمل