breedsدیکشنری انگلیسی به فارسینژاد، گونه، جنس، نوع، اعقاب، اولاد، پروردن، بار اوردن، زاییدن، بدنیا آوردن، تولید کردن، تربیت کردن، پرورش دادن
breedدیکشنری انگلیسی به فارسینژاد، گونه، جنس، نوع، اعقاب، اولاد، پروردن، بار اوردن، زاییدن، بدنیا آوردن، تولید کردن، تربیت کردن، پرورش دادن
slopدیکشنری انگلیسی به فارسیافتادن، پساب اشپزخانه وامثال ان، غذای رقیق وبی مزه، مشروب رقیق وبی مزه، شلوار گشاد، لجن، باتلاق، تفاله، ادم کثیف، اشغال خوری، هر نوع لباس گشاد رویی، روپوش کتانی