معنی نوبان | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

جست‌وجوی مشابه

ناوبان دوم (نیروی دریایی)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

ensign

ناوبان یار (ارتش)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

warrant officer, WO

ناوبان یکم (نیروی دریایی)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

lieutenant, lieutenant junior grade

نربانگ

دیکشنری فارسی به انگلیسی

rut

نربانگی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

ruttish

جست‌وجوی متن

nubian

دیکشنری انگلیسی به فارسی

نوبانی، اهل کشور نوبی یا حبشه

luminative

دیکشنری انگلیسی به فارسی

نورانی

nontan

دیکشنری انگلیسی به فارسی

نوتان

puritanic

دیکشنری انگلیسی به فارسی

نورانی

irradiatingly

دیکشنری انگلیسی به فارسی

تابش نورانی