tapeدیکشنری انگلیسی به فارسینوار، روبان، نوار چسب، نوار ضبط صوت، نوار ضبط صوت و امثال ان، ضبط کردن، بانوار یا قیطان بستن، نوار زدن، با نوار بستن
bandagesدیکشنری انگلیسی به فارسیباند، نوار زخم بندی، فتق بند، مشمع روی زخم، قنداق کردن، با نوار بستن، دسته کردن، پانسمانکردن
bandageدیکشنری انگلیسی به فارسیباند، نوار زخم بندی، فتق بند، مشمع روی زخم، قنداق کردن، با نوار بستن، دسته کردن، پانسمانکردن
bandدیکشنری انگلیسی به فارسیباند، نوار، ارکستر، روبان، اتحاد، بند و زنجیر، لولا، دستهء موسیقی، باند یا بانداژ، نوار زخم بندی، نوار پیچیدن، میدان، فتق بند، تسمه یا بند مخصوص محکم کردن، متحد