نگفتنیدیکشنری فارسی به انگلیسیincommunicable, ineffable, inexpressible, nameless, silent, unmentionable, unspeakable, unutterable
hidesدیکشنری انگلیسی به فارسیپنهان می شود، پوست، چرم، پوست خام گاو وگوسفند وغیره، مخفی کردن، پنهان کردن، نهفتن، پنهان شدن، مخفی نگاه داشتن، پوشیدن، پوست کندن، ابشتن، خود را پنهان ساختن
hidingدیکشنری انگلیسی به فارسیقایم شدن، مخفی کردن، پنهان کردن، نهفتن، پنهان شدن، مخفی نگاه داشتن، پوشیدن، پوست کندن، ابشتن، خود را پنهان ساختن