175 مدخل
position
alight, light, perch, plump, settle, sit
pose
sit
set
کیشکا
kiskitom
کیست
کیستکاتوم
نشستن
نشستن در، قطع کار، اعتصاب، حضور در محلی بعنوان اعتراض
نشستن، اعتصاب کارمندان