معنی نقش ایفا کردن | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

جست‌وجوی دقیق

نقش ایفا کردن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

act

جست‌وجوی مشابه

نقش ایفا کردن (نمایش و فیلم)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

do

ایفا کردن نقش به طور غلو آمیز (تئاتر و غیره)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

overact

ایفا کردن نقش به طور غلو آمیز(تئاتر و غیره)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

overact

نقش اصلی را ایفا کردن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

star

نقش بازیکن وسط را ایفا کردن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

center

جست‌وجوی مشابه غلط تایپی

kra

دیکشنری انگلیسی به فارسی

کرا

Isthmus of Kra

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پارک ملی

جست‌وجوی متن

roleo

دیکشنری انگلیسی به فارسی

نقش

patient role

دیکشنری انگلیسی به فارسی

نقش بیمار

temporal role

دیکشنری انگلیسی به فارسی

نقش موقتی

resultant role

دیکشنری انگلیسی به فارسی

نقش بعدی

affected role

دیکشنری انگلیسی به فارسی

نقش تأثیرگذار