kitsدیکشنری انگلیسی به فارسیکیت ها، بسته لوازم، سطل، چمدان، بچه گربه، تغار، توشه سرباز، اسباب کار، بنه سفر، بچه زاییدن
gaspدیکشنری انگلیسی به فارسینفس کشیدن، نفس بریده، بریده بریده نفس کشیدن، نفس نفس زدن، بادهان باز دم زدن