61 مدخل
anathema, ban, curse, imprecation
accursed, cursed
curse, imprecate
observe
observational
نفرین می کند، بد نام کردن، خوار کردن
نفرین
نفرین شده، خوار شمردن، خردانگاشتن، استهزاء کردن، اهانت کردن
نفرین کردن
نفرین شده، خوار شمردن، تحقیر کردن، حقیر شمردن، نفرت داشتن