نشاندیکشنری فارسی به انگلیسیcast, coat of arms, colors, decoration, denotation, distinction, earmark, emblem, gesture, impression, index, indication, indicative, insignia, Mark, medal, not
dogmatiseدیکشنری انگلیسی به فارسیقراردادن، امرانه اظهار عقیده کردن، تعصب مذهبی نشان دادن، مقتدرانه سخن گفتن
dogmatizeدیکشنری انگلیسی به فارسیdogmatize، امرانه اظهار عقیده کردن، مقتدرانه سخن گفتن، تعصب مذهبی نشان دادن
dogmatizedدیکشنری انگلیسی به فارسیقرارداد، امرانه اظهار عقیده کردن، مقتدرانه سخن گفتن، تعصب مذهبی نشان دادن
dogmatizingدیکشنری انگلیسی به فارسیقراردادن، امرانه اظهار عقیده کردن، مقتدرانه سخن گفتن، تعصب مذهبی نشان دادن