نشاطدیکشنری فارسی به انگلیسیalacrity, effervescence, esprit, exuberance, gaiety, jollity, sprightliness, vitality, vivaciousness, vivacity
rootedدیکشنری انگلیسی به فارسینشات گرفتن، ریشه کن کردن، داد زدن، از عددی ریشه گرفتن، ریشه دار کردن، پوزه بخاک مالیدن
originatedدیکشنری انگلیسی به فارسینشات گرفته، سرچشمه گرفتن، اغاز شدن یا کردن، موجب شدن، سر زدن، سرچشمه گرفتن - ناشی شدن