59 مدخل
syntactic
relational
somehow
someway
syntactically
jack-tar, mariner, sailor, seafarer, seaman
نحوی، ترکیبی، طبق قواعد صرف ونحوی
به نحوی
به نحوی، بطریقی، هر جور، بیک نوعی، هر جور هست
برخی از راه های، بیک نحوی، بطریقی
به هر حال، بطریقی، بیک نحوی