نامدیکشنری فارسی به انگلیسیappellation, cognomen, denomination, first name, forename, name, reputation, repute, title
dabbledدیکشنری انگلیسی به فارسیdabbled، رنگ پاشیدن، نم زدن، تر کردن، سرسری کارکردن، در اب شلپ شلپ کردن، بطور تفریحی کاری را کردن
dabbleدیکشنری انگلیسی به فارسیپریدن، رنگ پاشیدن، نم زدن، تر کردن، سرسری کارکردن، در اب شلپ شلپ کردن، بطور تفریحی کاری را کردن
attaintدیکشنری انگلیسی به فارسیمتاسفم، لمس، دست کاری، محکوم کردن، مقصر دانستن، خوار کردن، بد نام کردن
attaintsدیکشنری انگلیسی به فارسیدست یافتنی است، لمس، دست کاری، محکوم کردن، مقصر دانستن، خوار کردن، بد نام کردن