62 مدخل
corner, edge, front
disinterment, exhumation
disinter, exhume
manuscript
bevel, filler
storefront
خفاجیه
خجور
خاله
خواجه
حفر، نبش
انعقاد، نبش قبر
quoin، سنگ نبش، گوشه، آجر نبش، سنگ زاویه، کنج، گوه
quoins، سنگ نبش، گوشه، آجر نبش، سنگ زاویه، کنج، گوه
دزدگیر بدن، کسی که برای تشریح نبش قبر میکند، جسد دزد