معنی نامزدی | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

جست‌وجوی دقیق

نامزدی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

betrothal, candidacy, nomination

جست‌وجوی مشابه

نامزدی در ازدواج

دیکشنری فارسی به انگلیسی

engagement

سنجاق باشگاه خود را به نشان نامزدی به دختر دادن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

pin

نامادی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

immaterial

نامردی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

baseness

نامردی کردن (عامیانه)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

knife

جست‌وجوی متن

nomineeism

دیکشنری انگلیسی به فارسی

نامزدی

nominatively

دیکشنری انگلیسی به فارسی

نامزدی

nominature

دیکشنری انگلیسی به فارسی

نامزدی

nominating address

دیکشنری انگلیسی به فارسی

نامزدی آدرس

candidacy

دیکشنری انگلیسی به فارسی

نامزدی، کاندید، داوطلبی