نادردیکشنری فارسی به انگلیسیinfrequent, one-off, rara avis, rare, recherché, scarce, singular, uncommon, unique, unusual
aspersingدیکشنری انگلیسی به فارسیانباشته شدن، بد نام کردن، هتک شرف کردن، اهانت وارد اوردن، اب پاشیدن به، خوار کردن
asperseدیکشنری انگلیسی به فارسیانباشته شدن، بد نام کردن، هتک شرف کردن، اهانت وارد اوردن، اب پاشیدن به، خوار کردن
enterدیکشنری انگلیسی به فارسیوارد، وارد شدن، داخل شدن، ثبت کردن، بدست اوردن، قدم نهادن در، داخل عضویت شدن، نام نویسی کردن، پا گذاشتن، در امدن، تو آمدن، تو رفتن