نادرستیدیکشنری فارسی به انگلیسیcheat, crookedness, dishonesty, fix, hocus-pocus, inaccuracy, indirection, inexactitude, knavery, mendacity, shadiness, unsoundness
graftsدیکشنری انگلیسی به فارسیپیوند ها، پیوند، اختلاس، سوء استفاده، قلمه، پیوند بافت، پیوند گیاه، گیاه پیوندی، پیوند زدن، بهم پیوستن، جفت کردن، سوءاستفاده کردن، از راه نادرستی تحصیل کردن
graftدیکشنری انگلیسی به فارسیپیوند، اختلاس، سوء استفاده، قلمه، پیوند بافت، پیوند گیاه، گیاه پیوندی، پیوند زدن، بهم پیوستن، جفت کردن، سوءاستفاده کردن، از راه نادرستی تحصیل کردن