نابسندهدیکشنری فارسی به انگلیسیdeficient, inadequate, insufficient, meager, scant, scanty, second-class, sketchy, slim, stingy, tenuous
insufficiencyدیکشنری انگلیسی به فارسیکمبود، نارسایی، عدم کفایت، نابسندگی، کمی، عدم تکافو، عجز، نا توانی
insufficienciesدیکشنری انگلیسی به فارسینارسایی ها، نارسایی، عدم کفایت، نابسندگی، کمی، عدم تکافو، عجز، نا توانی