متیندیکشنری فارسی به انگلیسیcomposed, demure, dignified, dispassionate, even-tempered, gracious, steady, mild-mannered, potent, sedate, self-possessed, serene, sober
meetingدیکشنری انگلیسی به فارسیملاقات، جلسه، نشست، مجمع، برخورد، جماعت، اجتماع، تلاقی، انجمن، میتینگ، جماعت همراهان، اجماع، هم ایش، متلاقی