lessenedدیکشنری انگلیسی به فارسیکاهش یافته است، کاستن، کاهش دادن، تقلیل دادن، تقلیل یافتن، کمتر شدن، خرد کردن، کمتر کردن، تخفیف یافتن، خرد ساختن، خرد شدن
founderدیکشنری انگلیسی به فارسیموسس، بنیان گذار، بانی، برپا کننده، ریخته گر، قالب گیر، از پا افتادن، لنگ شدن، فرو ریختن، خیط و پیت شدن، خیط و پیت کردن، سر خوردن، فرو رفتن، فرو نشستن