مهمدیکشنری فارسی به انگلیسیbig, cardinal, consequential, considerable, decisive, earnest, earthshaking, epochal, eventful, fateful, focal, grave, historic, important, key, materials, news
بسیار مهمدیکشنری فارسی به انگلیسیall-important, critical, crucial, momentous, overbearing, world-shaking
lidدیکشنری انگلیسی به فارسیدرب، کلاهک، دریچه، سر، چفت، سر پوش، پلک چشم، کلاهک گذاشتن، دریچه گذاشتن، چفت زدن به
mattersدیکشنری انگلیسی به فارسیمسائل، ماده، موضوع، اهمیت، امر، مطلب، چیز، جسم، نکته، ماهیت، ذات، خیم، جوهر، اهمیت داشتن، مهم بودن
matterدیکشنری انگلیسی به فارسیموضوع، ماده، اهمیت، امر، مطلب، چیز، جسم، نکته، ماهیت، ذات، خیم، جوهر، اهمیت داشتن، مهم بودن