مهردیکشنری فارسی به انگلیسیaffection, charity, earmark, emblem, liking, love, punch, seal, signet, stamp
مهر آمیزدیکشنری فارسی به انگلیسیloving, cordial, honeyed, humane, kindhearted, kindly, pet, tender, warm
jetدیکشنری انگلیسی به فارسیجت، فواره، فوران، دهانه، پرتاب، کهربای سیاه، سنگ موسی، مهر سیاه، پرش اب، جریان سریع، دهنه، مانند فواره جاری کردن، بخارج پرتاب کردن، بیرون ریختن، پراندن، فواره ز
jetsدیکشنری انگلیسی به فارسیجت ها، جت، فواره، فوران، دهانه، پرتاب، کهربای سیاه، سنگ موسی، مهر سیاه، پرش اب، جریان سریع، دهنه، مانند فواره جاری کردن، بخارج پرتاب کردن، بیرون ریختن، پراندن،