محضدیکشنری فارسی به انگلیسیabsolute, arrant, deadly, downright, entire, implicit, mere, pure, rank, sheer, simple, stark, straight, supreme, total, utter
libertineدیکشنری انگلیسی به فارسیآزادیخواه، فاسق، باده گسار و عیاش، زانی، کسیکه پابند مذهب نیست، غلام ازاد شده، افسار گسیخته، هرزه
liberalisingدیکشنری انگلیسی به فارسیآزادسازی، لیبرال کردن، روشنفکر کردن، ازادیخواه کردن، ازاد کردن، رفع ممانعت کردن
politeدیکشنری انگلیسی به فارسیبا ادب، مودب، مهذب، با نزاکت، خوش معاشرت، مبادی اداب، معقول، خلیق، خوشخو، خوشرفتار، سر براه
politestدیکشنری انگلیسی به فارسیمطبوعات، مودب، با ادب، مهذب، با نزاکت، خوش معاشرت، مبادی اداب، معقول، خلیق، خوشخو، خوشرفتار، سر براه