مادیدیکشنری فارسی به انگلیسیsecular, brook, corporeal, creek, materials, phenomenal, physical, substantial, tangible
objectifiedدیکشنری انگلیسی به فارسیobjectified، بنظر اوردن، خاصیت و ماهیت چیزی رامعین کردن، بصورت مادی و خارجی مجسم کردن
objectifyدیکشنری انگلیسی به فارسیobjectify، بنظر اوردن، خاصیت و ماهیت چیزی رامعین کردن، بصورت مادی و خارجی مجسم کردن