gougesدیکشنری انگلیسی به فارسیخوبه، منقار، اسکنه جراحی، بزورستانی، گول زدن، با اسکنه کندن، در اوردن، کندن، بزور ستاندن
gougeدیکشنری انگلیسی به فارسیگوگ، منقار، اسکنه جراحی، بزورستانی، گول زدن، با اسکنه کندن، در اوردن، کندن، بزور ستاندن
poresدیکشنری انگلیسی به فارسیمنافذ، منفذ، روزنه، سوراخ ریز، خلل وفرج، با دقت دیدن، در دریای تفکر غوطه ور شدن