hypocritesدیکشنری انگلیسی به فارسیمنافقان، منافق، سالوس، مزور، ادم ریاکار، زرق فروش، متصنع، عابد ریاکار، خشکه مقدس
miscarriedدیکشنری انگلیسی به فارسیمفقود شدن، صدمه دیدن، خیط و پیت شدن، بجایی نرسیدن، نتیجه ندادن، عقیم ماندن، اشتباه کردن، بچه انداختن، سر خوردن
hypocriteدیکشنری انگلیسی به فارسیمنافق، سالوس، مزور، ادم ریاکار، زرق فروش، متصنع، عابد ریاکار، خشکه مقدس، با ریا، ادم دو رو