منظوردیکشنری فارسی به انگلیسیaim, destination, end, idea, intent, intention, notion, object, objective, point, purport, purpose, sense
endدیکشنری انگلیسی به فارسیپایان، ختم، انتها، خاتمه، آخر، منظور، سر، اتمام، سرانجام، عاقبت، فرجام، غایت، مقصود، نوک، راس، حد، پا، عمد، مراد، ختام، طره، انقضاء، خاتمه دادن، پایان یافتن، خا
endsدیکشنری انگلیسی به فارسیبه پایان می رسد، پایان، ختم، انتها، خاتمه، آخر، منظور، سر، اتمام، سرانجام، عاقبت، فرجام، غایت، مقصود، نوک، راس، حد، پا، عمد، مراد، ختام، طره، انقضاء، خاتمه دادن
illuminateدیکشنری انگلیسی به فارسیروشن شدن، روشن کردن، منور کردن، درخشان ساختن، زرنما کردن، چراغانی کردن، روشن فکر
shinesدیکشنری انگلیسی به فارسیدرخشان است، درخشیدن، روشن شدن، تابیدن، براق کردن، منور کردن، نورافشاندن