منزویدیکشنری فارسی به انگلیسیcloistered, close , Godforsaken, lone, out-of-the-way, secluded, unsociable, sequestered
منزوی کردندیکشنری فارسی به انگلیسیcloister, fence, immure, insulate, isolate, marginalize, seclude, sequester
isolateدیکشنری انگلیسی به فارسیمنزوی، مجزا کردن، منفرد کردن، سوا کردن، در قرنطینه نگاهداشتن، تنها گذاردن، عایق دار کردن
secludingدیکشنری انگلیسی به فارسیاز بین بردن، منزوی کردن، گوشه انزوا اختیار کردن، جدا کردن، مجزا کردن، منزوی شدن
secludesدیکشنری انگلیسی به فارسیمحروم می شود، منزوی کردن، گوشه انزوا اختیار کردن، جدا کردن، مجزا کردن، منزوی شدن