معنی منجر | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

جست‌وجوی مشابه

منجر شدن به

دیکشنری فارسی به انگلیسی

conduce, culminate, invite, land

منجرشونده

دیکشنری فارسی به انگلیسی

conducive

منجرکردن به

دیکشنری فارسی به انگلیسی

land

ماجرا

دیکشنری فارسی به انگلیسی

adventure, drama, exploit, story

ماجراجو

دیکشنری فارسی به انگلیسی

adventurer, restless, soldier of fortune, swashbuckler, thuggish

جست‌وجوی متن

induc

دیکشنری انگلیسی به فارسی

منجر به

lead on

دیکشنری انگلیسی به فارسی

منجر به، تشویق و ترغیب کردن، وانمود کردن

lead up

دیکشنری انگلیسی به فارسی

منجر به، تهیه مقدمات را دیدن

arisen

دیکشنری انگلیسی به فارسی

منجر شد، برخاستن، رخ دادن، بلند شدن، برامدن، طلوع کردن، قیام کردن

occasioned

دیکشنری انگلیسی به فارسی

منجر شد، باعی شدن، انگیختن، سبب شدن