34 مدخل
maximum, limit
end, extreme, furthermost
bridge, eventuate, lead
full
منتیکورا
منتهی شدن، هدایت، نفوذ، راهنمایی، برجسته، عمده، پیشتاز، مقدم، پیشین
مفرط، منتها درجه، منتهی، بی نهایت، دورترین نقطه، حد اکثر
غربی ترین، واقع در منتهی الیه غرب
بیشترین، منتهای کوشش، حد اعلی، دورترین، حد اکثر