معنی منتسف | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

ترجمه مقاله

جست‌وجوی مشابه

منتسب کردن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

accredit, arrogate, ascribe, impute

منتسب کردن به

دیکشنری فارسی به انگلیسی

attribute

منتسب کردنی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

attributable

منتفی شدنی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

resolvable

کوفته ماتسو (خوراک پزی)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

matzo ball

جست‌وجوی متن

Mansfield

دیکشنری انگلیسی به فارسی

منسفیلد

Anne Mansfield Sullivan

دیکشنری انگلیسی به فارسی

آن منسفیلد سالیوان

Kathleen Mansfield Beauchamp

دیکشنری انگلیسی به فارسی

کاتلین منسفیلد Beauchamp

Katherine Mansfield

دیکشنری انگلیسی به فارسی

کاترین منسفیلد

relegate

دیکشنری انگلیسی به فارسی

رها کردن، واگذار کردن، منتسب کردن، طبقه بندی کردن، انداختن