ماجراجویانهدیکشنری فارسی به انگلیسیthuggish, adventuresome, adventurous, adventurous or adventuresome, adventurously, swashbuckling
resortsدیکشنری انگلیسی به فارسیاستراحتگاه، رفت و آمد مکرر، مامن، ملجا، میعادگاه، مفر، مراجعه، پناه گاه، پاتوغ، ملاقات مکرر، محل استراحت، متوسل شدن، دوباره دسته بندی کردن، متشبث شدن به
refugesدیکشنری انگلیسی به فارسیپناهگاه ها، پناه، پناهندگی، ملجا، تحصن، پناه گاه، مفر، پناه بردن، پناه دادن
adventuredدیکشنری انگلیسی به فارسیماجراجویی، در معرض مخاطره گذاشتن، دستخوش حوادی کردن، با تهور مبادرت کردن، دل بدریا زدن، خود را بمخاطره انداختن