34 مدخل
denizen, dweller, resident
expatriate
reside
settler
in-residence_
ساکن، مقیم
پزشک خانگی، پزشک مقیم
گارانتی، مقیم کردن، مستقر کردن
زنده ماندن، مقیم
پادشاهی، مقیم کردن، مستقر کردن