93 مدخل
headdress, headgear, wimple
lawgiver, legislator
legislative
assembly
lawmaker
از سوی قوه مقننه
جادوگران، مقنی، گورکن، قبرکن، کارگر درون معدن
قانونگذار، مقننه، قانون گذار زن
مجلس قانونگذاری، قوه مقننه، مجلس، هيئت مقننه
یکپارچه، دارای یک مجلس مقننه