48 مدخل
blamable, blameable, blameworthy, culpable, guilty
accuse
blame, thank
condemn
reflect
مرتکب می شوند، مقصر بودن، مرتکب شدن، مرتکب کردن
انجام شده، مقصر بودن، مرتکب شدن، مرتکب کردن
مرتکب شدن، مقصر بودن، مرتکب کردن
مقصر