equalدیکشنری انگلیسی به فارسیبرابر، همرتبه، مساوی بودن، برابر شدن با، هم تراز کردن، مساوی، یکسان، متساوی، همگن، متوازن، متعادل، همانند، مقابل، هم اندازه، هم پایه، موازی، معدل، متکی برحقوق م