مجرددیکشنری فارسی به انگلیسیabstract, immaterial, incorporeal, lonely, maiden, mono-, single, unattached, unmarried
jadeدیکشنری انگلیسی به فارسیجید، یشم، زنکه، اسب پیر، زن هرزه، مرد بی معنی، دختر لاسی، پشم سبز، خسته کردن، از کار انداختن