bumsدیکشنری انگلیسی به فارسیبوم، ادم بیکار و تنبل، ادم بیکاره و مهمل، ادم تنبل، ادم مفت خور یا ولگرد، ولگردی یا مفتخوری کردن، بحد افراط مشروب نوشیدن
immobilisedدیکشنری انگلیسی به فارسیبی حرکت، جمع کردن، بی بسیج کردن، ثابت کردن، از جنبش و حرکت باز داشتن، مدتی در بستربی حرکت ماندن
immobiliseدیکشنری انگلیسی به فارسیبی حرکت کردن، جمع کردن، بی بسیج کردن، ثابت کردن، از جنبش و حرکت باز داشتن، مدتی در بستربی حرکت ماندن
immobilizeدیکشنری انگلیسی به فارسیبی حرکت کردن، جمع کردن، بی بسیج کردن، ثابت کردن، از جنبش و حرکت باز داشتن، مدتی در بستربی حرکت ماندن