keelhaulsدیکشنری انگلیسی به فارسیصحبت کردن، سخت تنبیه کردن، با طناب در زیر کشتی کشیدن، سخت مواخذه و توبیخ کردن
keelhaulدیکشنری انگلیسی به فارسیزبان بدن، سخت تنبیه کردن، با طناب در زیر کشتی کشیدن، سخت مواخذه و توبیخ کردن
keelhauledدیکشنری انگلیسی به فارسیممنوع، سخت تنبیه کردن، با طناب در زیر کشتی کشیدن، سخت مواخذه و توبیخ کردن
keelhaulingدیکشنری انگلیسی به فارسیتعبیر کردن، سخت تنبیه کردن، با طناب در زیر کشتی کشیدن، سخت مواخذه و توبیخ کردن
meddlingدیکشنری انگلیسی به فارسیمداخله، فضولی کردن، در وسط قرار دادن، دخالت بیجا کردن، مداخله کردن، امیختن، ور رفتن