43 مدخل
bobbin, reel, spindle, spool
fuse
skittle
cam
defuse
کمتر
لسینگ
دوریس لسینگ
Gotthold Ephraim Lessing
Doris May Lessing
محسوس، پر ماس پذیر، قابل لمس، لمس کردنی
ماسوره
قابل توجه است، محسوس، قابل تحسین، قابل ارزیابی
غیر ممکن است، غیر محسوس، لمس نشدنی، نامحسوس
معقول، محسوس، بارز، لامسهای