lingerدیکشنری انگلیسی به فارسیمتوقف کردن، دم اخر را گذراندن، معطل شدن، منتظر ماندن، درنگ کردن، تاخیر کردن، دیر رفتن، مردد بودن
purlدیکشنری انگلیسی به فارسیجوراب، کوک برجسته و قلابی، زمزمه آب، صدای شرشر، زری، مشروب مالت، ابجو دارای ادویه معطر، گلابتون، حاشیه، حلقه دود یا بخار، سرمه، فش، حلقه حلقه شدن، مثل فرفره چرخ
equalدیکشنری انگلیسی به فارسیبرابر، همرتبه، مساوی بودن، برابر شدن با، هم تراز کردن، مساوی، یکسان، متساوی، همگن، متوازن، متعادل، همانند، مقابل، هم اندازه، هم پایه، موازی، معدل، متکی برحقوق م
purlsدیکشنری انگلیسی به فارسیکثافت، کوک برجسته و قلابی، زمزمه آب، صدای شرشر، زری، مشروب مالت، ابجو دارای ادویه معطر، گلابتون، حاشیه، حلقه دود یا بخار، سرمه، فش، حلقه حلقه شدن، مثل فرفره چرخ