ماجراجویانهدیکشنری فارسی به انگلیسیthuggish, adventuresome, adventurous, adventurous or adventuresome, adventurously, swashbuckling
adventuredدیکشنری انگلیسی به فارسیماجراجویی، در معرض مخاطره گذاشتن، دستخوش حوادی کردن، با تهور مبادرت کردن، دل بدریا زدن، خود را بمخاطره انداختن