مظهردیکشنری فارسی به انگلیسیemblem, embodiment, epitome, incarnation, paragon, personification, soul, totem, wellspring
loopholeدیکشنری انگلیسی به فارسیگسست، راه گریز، روزنه، مفر، مزغل، سوراخ سنگر، سوراخ دیدبانی، سوراخ جا، سوراخ دیدهبانی ایجاد کردن، مزغل ساختن