مشابهدیکشنری فارسی به انگلیسیakin, alike, analogue, correspondent, iso-, kindred, like , parallel, similar, uniform
poisonsدیکشنری انگلیسی به فارسیسموم، سم، زهر، شرنگ، مشوب کردن، مسموم کردن، چیز خور کردن، مسموم شدن، زهرالود کردن، تلخ کردن، پر کردن
poisonدیکشنری انگلیسی به فارسیسم، زهر، شرنگ، مشوب کردن، مسموم کردن، چیز خور کردن، مسموم شدن، زهرالود کردن، تلخ کردن، پر کردن، زهر الود