vivacitiesدیکشنری انگلیسی به فارسیشادی، نشاط، چالاکی، نیروی حیاتی، خوش مشربی، خوش طبعی، سر زندگی، زور، خوشدلی
vivacityدیکشنری انگلیسی به فارسیجسارت، نشاط، چالاکی، نیروی حیاتی، خوش مشربی، خوش طبعی، سر زندگی، زور، خوشدلی
sociabilitiesدیکشنری انگلیسی به فارسیاجتماعی، جامعه پذیری، قابل معاشرت بودن، معاشرت، خوش مشربی، معاشرت پذیری
barratorsدیکشنری انگلیسی به فارسیمربیان، قاضی رشوهگیر، قلدور، دعوایی، اهل نزاع، رشوه خوار، ستیز جو، ستیز گر، ستیزه جو، ستیزه گر، رئیس یا متصدی کشتی که رشوه بگیرد