gripedدیکشنری انگلیسی به فارسیگرفتار، نق نق زدن، گله کردن، گرفتن، شکوه کردن، محکم گرفتن، با مشت گرفتن، ازردن
gripeدیکشنری انگلیسی به فارسیچرت زدن، گله، شکایت، گیر، چنگ، تسلط، درد سخت، تشنج موضعی، نق نق زدن، گله کردن، گرفتن، شکوه کردن، محکم گرفتن، با مشت گرفتن، ازردن
poundدیکشنری انگلیسی به فارسیپوند، پاوند، لیره، اغل، استخر یا حوض اب، واحد مسکوک طلای انگلیسی، ضربت، اغل حیوانات گمشده و ضاله، زدن، کوبیدن، ساییدن، ارد کردن، بصورت گرد در اوردن، با مشت زدن