معنی مسکون | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

جست‌وجوی مشابه

مسکونی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

inhabited, residential

مسکونی نشده (سرزمین)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

unsettled

بخش مسکونی شهر

دیکشنری فارسی به انگلیسی

uptown

خانه دارای دو واحد مسکونی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

duplex

در زیست پذیر مسکونی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

inhabitable

جست‌وجوی متن

residential

دیکشنری انگلیسی به فارسی

مسکونی، محلی، وابسته به اقامت، قابل سکنی

resurround

دیکشنری انگلیسی به فارسی

مجتمع مسکونی

unresidential

دیکشنری انگلیسی به فارسی

غیر مسکونی

proseminary

دیکشنری انگلیسی به فارسی

مجتمع مسکونی

chamberlain

دیکشنری انگلیسی به فارسی

مجتمع مسکونی، پیشکار، حاجب، ناظر، رئیس خلوت